چاپ شده در مجله معمار .  مهر و آبان 1386

امروزه مؤلفه های مؤثر در شکل گیری فضا و روند تولید فضای معماری به عنوان یک همکنشت اجتماعی /استعاری را نمی توان جدا از تحولات سوبژکتیو عینی و ذهنی عصر فرا اطلاعات بررسی کرد.
ما به قرن تازه ای پا گذاشته ام که فضیلت اقلیدسی سازواره های کهن به عنوان نمادی از جامعیت ،در یک روند نا محسوس ولی دائمی از همنشینیهای دال و مدلول در حال بخار شدن است .عمق توپولوژیک و بسامدهای این دنیای جدید را تنها می توان در یک همنهشتی غیر اقلیدستی غایت شناسانه احضار کرد و به تپش واداشت .اکنون تصور زمان (استمرار) و مکان (امتداد).مستقل از ثابت کیهانی نور امکان پذیر نیست.زیرا این نامعاملات فراکتالی هستند که با شتاب غیر قابل بازگشتی تقدیر محتوم ما را نقش می زنند .ما در آستانه یک ابر حاد فضای کوانتومی قرار گرفته ایم که در آن فراجنسیت به مکاشفه ای انتزاعی بدل شده است.

نوشته بالا برای شما چه معنی می دهد؟ اگر معنی آن را نفهمیدید ناراحت نباشید چون این نوشته برای من هم که آن را نوشته ام معنایی ندارد. 

ا ین نوشته می تواند بخشی از یک سخنرانی در یکی از دانشکده ها یا سمینارهای معماری باشد و سخنران هم می تواند اطمینان داشته باشد که حضار را نه تنها هاج و واج کرده ،بلکه تحت تاثیر فضل و دانش خود قرارداده است. در عین حال می تواند بازهم مطمئن باشد که هیچ یک از حضار به او اعتراض نمی کند که این حرف ها بی معنی یا بی ربط اند چون کسی نمی خواهد اعتراف کند اصلا توی باغ این حرف ها نیست.
این نوشته ها در یک مسابقه معماری هم می تواند کاربرد داشته باشد .می توان بخشهایی از آن را به صورت محو در زمینه پرسپکتیو هایی محوتر چاپ کرد تا چنین القا شود که آن پرسپکتیو های تخیلی و گنگ ،تجلی این نوشته های خیلی مهم اند .


ریشه های این فروکاستن معماری به یک لغلغه زبانی پر طمطراق و روشنفکر مابانه به اواخر دهه هفتاد میلادی می رسد .زمانی که مدافعان از نفس افتاده مدرنیسم با انتقادهای شدیدی روبرو شدند و بسیاری از معماران و روشنفکران تحت تاثیر افق تازه ای به نام پست مدرنیسم قرار گرفتند. این گرایش تازه بیشترین تاثیر خود را در حوزه های نوشتاری زبانشناسی ، نشانه شناسی ،فلسفه ،نقد ادبی، علوم اجتماعی و روان شناسی به جای گذاشت. البته اطلاق صفت پست مدرنیستی به این متون را نباید با سبک تاریخ گرایی که با عنوان پست مدرن در معماری مطرح شد،یکی دانست .بسیاری از این متون پست مدرنیستی دو مشخصه اصلی داشتند:
1. زبان پیچیده و غامص.
2. تمثیلها وقیاسهای میان رشته ای و به خصوص انتقال مفاهیم از حوزه ریاضیات وفیزیک جدید به حوزه علوم انسانی.
در دهه هشتاد میلادی برخی از معماران نوگرا همچون چارلز جنکر و پیترآیزنمن کوشیدند ارتباطی ارگانیک میان آثار خود و این متون پست مدرنیستی برقرار کنند. تلاشهای آیزنمن برای ترجمه مفاهیم و ایده های دی کانستراکتیویستی فیلسوف فرانسوی ژاک دراید به زبان معماری،در توضیحات خود او در باره پروژه هایش آشکارا است.
ارجاع ایده های معماری به متون فلسفی چنان پیش رفت که در دهه نود میلادی نقد معماری جزئی از ماهیت معماری جدید محسوب می شد. یعنی آثار جدید معماری جدا از متون انتقادی آنها ،کامل تلقی نمی شدند و این رهیافت خطرناکی بود ،چون در این چارچوب یک فرد حرفه ای به راحتی می توانست هزارو یک آسمان و ریسمان شبه فلسفی رابرای توجیه یک اثر متوسط معماری به هم ببافد.در صورتی که معماری واقعی مستقیما جسم روح استفاده کنندگان را متاثر می کند .این تاثیر با استفاده از زبان معماری و ابراز بیان معماری صورت میگیرد و نه به واسطه تمسک به حوزه ای خارج از معماری. برای لذت بردن از یک اثر با ارزش معماری به هیچ متن توجیهی نیاز نیست .

 اگرچه امروزه دیگر اغلب معماران  مشهور (ازجمله آیزنمن)برای توضیح کارهای خود به متون  فلفسفی پست مدرنیستی استناد  نمی کنند و سعی دارند به توضیح فضا  با زبان معماری بپردازند ولی این عادت وارداتی هنوز  در بخش هایی از لایه های روشنفکری  معماری ایران رواج دارد وبسیاری کلمات  وموضوعات مد روز  می شوند که استناد  به آنها  نشانه  آوانگارد بودن  به شمار می آید ،مثلا  هندسه غیر اقلیدسی ،نظریه آشوب ،فراکتالها ، توپولوژی ، مکانیک کوانتومی،حاد فضا  (HyperSpace).بحث دال –مدلول،نوار مبیوس و .... درحالی که  هیچ کس تا به حال  نتوانسته نشان دهد این همه گریز به حوزه های خارج از معماری ،آن هم به صورت سطحی و ناقص،چه تاثیری در تولید یک اثر واقعی معماری ارزشمند داشته است .آیا سرگرم شدن  بیش از حد  به این گزاره ها  در بهترین حالت به تولید آثار معماری کاغذی صرف نمی انجامد؟

آیا در این صورت ما معماری وساختن را از کاری بسیار جدی به یک تفنن بورژوازیک تقلیل نداده ایم؟  چه کسی می تواند ثابت کند  یک ابر ظرفشویی مچاله شده  به صرف اینکه حجمی غیر اقلیدسی دارد فضیلت خاصی یافته است ؟چرا باید هر ساختمانی که در حجم خارج آن اشاراتی به نوار موبیوس باشد مقبول افتد ؟

چرا برخی از دانشجویان ما باید چنان وقتشان را برای تولید فضای مجازی تلف کنند که از ساده ترین توانایی حرفه ای در تولید فضای واقعی محروم باشند ؟(یعنی  کاری که بعد از فارغ التحصیلی واقعا باید انجام دهند)

درست است که برخی شبیه سازی های متحرک کامپیوتری و ارتباطات اینترنتی را دنیای مجازی نام نهاده اند ولی آیا این همه باید  ما را از دنیای کاملا واقعی غافل کند ؟البته در توجیه این توجه  به دنیای مجازی  ما معمارن همیشه می توانیم بگوییم که امکانات مملکت توانایی به منصه  ظهور رساندن خلاقیتمان را ندارد .....

این مقاله نمی خواهد نقد معماری یا ادبیات معماری را نفی کند   بلکه منظور این است که نقد معمای عمدتا  باید با زبان معماری و با اشاره به مفاهیم پایه ای  فضای معماری و عناصر تعریف کننده  آن صورت گیرد و کمتر به وام گیریهای دو پهلو و غیر دقیق از حوزه های دیگربپردازد. هرچیز مبهمی ضروتا ژرف نیست وبدون تردید حوزه معماری با حوزه اندیشه ونظریه پردازی رابطه تناتنگ دارد وبنیان های فکری مشخصی  را میتوان  در هر اثر  معماری جستجو کرد .چیزی که این نوشته با آن مخالف است نه فلفسه ،بلکه فلسفه بافی تصنعی است .

طرفداران پیچیده گویی در ایران معمولا  به آثار ژاک لاکان،ژان بود ریار،ژِل دلوز و... استناد می کنند  ولی متاسفانه  اغلب این معماران ودانشجویان   هرگز  آثار اصلی این نویسندگان را نخوانده اند و تنها از طریق ارجاعات پراکنده در متون دیگر با این نویسندگان  آشنا شده اند .از این گذشته  حتی اصل این آثار  را نیز نمی توان وحی منزل دانست .

چند سال  پیش کتابی درمحافل  دانشگاهی  و روشنفکری  فرانسه  و کشورهای انگلیسی  زبان سر و صدای زیادی به پا کرد .عنوان اصلی کتاب  ظاهر فریبی های روشنفکرانه ،سوء استفاده فیلسوفان  پست مدرن  از علم است  که  خوشبختانه  اخیرا  با عنوان چرندیات  پست مدرن به فارسی ترجمه و چاپ شده است . در این کتاب به طور مستند و با مثالهای فراوان برخی تناقضات و آشفتگیهای متداول در آثار پست مدرنیستی همراه با استفاده های اشتباه از مفاهیم و واژگان رایج در فیزیک و ریاضیات نشان داده شده است.   به عنوان نمونه در آثار  ژاک لاکان  که برخی شاخه های ریاضیات و توپولوژی را باساختاربیماری روانی ربط می دهد ،اشتباهات متعدد ریاضی موجود است . از جمله اشتباه گرفتن اعداد گنگ به جای اعداد موهوم ،استفاده اشتباه و دل بخواه  از برخی کلمات کلیدی در نظریه ریاضی فشردگی ، یا عدم توضیح  منطقی برای ادعاهایی از این دست که چرا سطح بر آمده توپولوژیکی دقیقا همان ساختار روان نژند است .یا در بررسی آثار پل ویریلیو، معمار ،شهر ساز  و مدیر سابق  مدرسه اختصاصی معماری که محور نظریاتش عمدتا مضامین  فنآوری ،ارتباطات و سرعت است ،نشان داده شده که چگونه یک شبه فیزیک غیر دقیق مورد استناد قرار گرفته است .از جمله اشتباه گرفتن سرعت با شتاب و ادعای حرکت الکترونها با سرعت نور که به دلیل صفر نبودن جرم این ذره بنیادی (برخلاف فتون) امکان ناپذیر است و همچنین اشتباهات  متعدد  دیگر در حوزه های هندسه  غیر اقلیدسی و نقل معادلات به صورت کاملا اشتباه. حتی اگر چنین اشتباهاتی را هم نادیده بگیریم، هیچ توجیح منطقی وجود ندارد که چرا باید با انتقال و تعمیم مفاهیم از حوزه ای مثل ریاضی به حوزه ای از جنس دیگر ،مثلا معماری موافق باشیم. به خصوص اگر این انتقال وتعمیم مفاهیم میان رشتهای ،بدون استدلال و بی ربط صورت گرفته باشد .در این حالت  تنها اصطلاحات  و واژگان علمی را به سر وصورت مخاطب پرتاب کرده ایم. در اینجا تجربه پارک لاویت پاریس بی مورد نیست .پیش از اجرای پروژه ،در توضیح ایده های اصلی طراحی آمده بود که مابا یک جایگذاری برتر (super imposition)از سطوح  ،خطوط و نقاط مواجهیم که البته در دیاگرام ها و تصاویر گرافیکی  ارئه شده از پلان  پارک هم دیده می شود .ولی بسیار ی از منتقدان و صاحب نظران  معماری بعد از اتمام پروژه معتقد بودند که هیچ چیز از آن جایگذاری برتر  در پارک واقعی حس نمی شود و آن دیاگرام ها روی کاغذ بهتر از ساخته شده شان هستند .

البته دیاگرام ها اگربر اساس  مقتضیات و نیاز های واقعی پروژه و بامولفه  های شفاف معماری تهیه شده باشند  می توانند  یکی از ابزار های مفید در مراحل طراحی باشند  ولی تجربه پارک لاویت نشان می دهد تهیه دیاگرام بر اساس پیچیده گوییهای مبهمی از قبیل جایگذاری برتر چه نتایج عینی خواهد داشت. آیا زمان آن نرسیده که خود بپرسیم این همه جهد دانشجویان و معماران ایرانی در تکرار پیچیده گوییهای  پست مدرنیستی چه تاثیری در تولید معماری واقعی با کیفیت داشته است؟ آیا نباید نقد معماری و تولید  ادبیات معماری را به زبان معماری  با استفاده از مفاهیم پایه ای فضا و عناصر تشکیل دهنده  آن انجام دهیم ؟

و آیا بهتر نیست به جای انطباق  ایده های طراحیمان با جدید ترین نظریات مد روز ،ایده ها را از درون مقتضایت واقعی خود پروژه و محیط و نیازهای واقعی آن استخراج کنیم؟

نظریه ها می آیند و می روند ولی ساختمان های واقعی باقی می مانند .

 
 

دفتر تهران:
بلوار نلسون ماندلا، خیابان مهیار، بن بست زاور، پلاک 5
کدپستی: 1966945151
تلفن: 22047801 9821 +
فکس: 22045887 9821 +
ایمیل: Info@tavonconsulting.com


دفتر مشهد:
بلوار قرنی، بین قرنی 21 و 23، ساختمان مجد1 ورودی اداره 3 واحد 309
کدپستی: 91958
تلفن: 7237136 98511 +
فکس: 7237137 98511 +