نشسته ام توی کشتی تا از هلسنیکی به تالین در استونی بروم ولی فکر کلیسای صخره رهایم نمی کند. به نظرم باید به این بنا ادای احترام کنم، یک کلیسای فروتن در یک شهر آرام، از آن شهر هایی که حسادت ما تهرانی ها را بر می انگیزد بس که آسمان تابستانش آبی است، مثل آسمان کودکی ما نسل قبلی ها که شبها می توانستیم روی پشت بام ستاره ها را بشماریم، شهری دلباز و سرسبز که معماری یک دستی دارد با پنجره های متوسط و کوچک که سرمای زیاد محیط را یاد آوری می کند ولی سرحال است و مثل منهتن نیو یورک آدم را خفه نمی کند، فقط نمی دانم دلم میخواهد در این شهر زندگی کنم یا نه، در شهری که هوای پاک دارد و مشکل ترافیک ندارد و با ششصد هزار جمعیتش نه گدا دارد نه پلیس ! حالا شاید پلیس داشته باشد ولی قابل رﺅیت نیست حتی جلوی مهمترین ساختمان های دولتی هم پلیس دیده نمی شود که حتما نشان از امنیت شهر و احتمالاً تمدن فراگیر شهروندانش دارد. ولی زمستان های طولانی سردی دارد با دریاچه های یخ زده ای که شهر را احاطه می کند و نه تنها وقتی از سر کار بر می گردی هوا تاریک است بلکه صبح هم که میروی سرکار هوا تاریک است. شهری که انسان را آفتاب پرست می کند . علاقه ای که مسری است به طوری که من شرقی بر آمده از آفتاب سوزان هم تبدیل به آفتاب پرست شدم و دائماً دلم میخواست روی نیمکت های متعدد فضاهای آزاد کنار بقیه ولو شوم و از آفتاب دلچسب تابستانی لذت ببرم، وقتی به آفتاب پرست تبدیل شدم فهمیدم علیرغم علاقه فوق العاده ام به شهرهای نسبتاً کوتاه و دلباز که انسان بودن را با ارزش می کند، تردید دارم که بخواهم در این شهر زندگی کنم .

حالا فرض کنید در یک همچو شهر با سرو سامانی قرار می شود در محل صخره گرانیتی بزرگی که در وسط یک محله مسکونی قرار گرفته و جای آفتاب گرفتن و گاه دور همی ساکنین است یک کلیسا ساخته شود و خوشبختانه تصمیم گرفته می شود یک مسابقه معماری برگزار شود که مطمئنم هیئت داوری فوق العاده ای داشته و همچنین مطمئنم در انتهای دعوت نامه شرکت در مسابقه ننوشته بوده برگزار کنندگان در رد یا قبول طرح ها آزادند و هر کار دلشان بخواهد می کنند و اصلا رای هیئت داوران را هم وتو می کنند و اگر لطف داشتند مختصر جایزه ای به برنده می دهند.

خلاصه اینکه ساختمان کلیسا حاصل یک مسابقه معماری است که ایده اولیه برند گانش که دو برادر با نام فامیل سو آمالای نن ( Suamalainen) بودند عبارت بوده از حفظ شخصیت محله و صخره و هم چنین حس با طبیعت بودن و ایجاد احساس امنیت و آزادی که انسان در طبیعت پیدا می کند، به همین منظور ورودی کلیسا که می بایست در عین خلوص دعوت کننده باشد همسطح بلندترین خیابانی که در اطراف صخره بوده در نظر گرفته شده تا بدون استفاده از پله و باگذر از یک پیش فضا مستقیم وارد فضای اصلی شود. نکته مهم بعدی بوجود آوردن یک فضای هندسی منحصر به فرد با استفاده از صخره گرانیتی بوده تا حضور و اهمیت صخره محله ای همچنان حفظ شود و احساس در طبیعت بودن مورد تاکید قرار بگیرد.

ورودی همسطح خیابان و حفظ اهمیت صخره منجر شده به فرورفتن بنا داخل صخره گرانیتی و استفاده از همان صخره به عنوان دیوارهای پیرامونی کلیسا، بدین معنی که بخشی از صخره وسط محله که ارتفاعی حدود دو سه طبقه دارد سوراخ شده و دیوار های کناری به فرم مورد نظر طراح که یک بیضی نا منظم است تبدیل شده و برای حفظ نظم و وحدت فضای داخلی، کمبود ارتفاع مورد نیاز دیوار ها تا رسیدن به سقف با تکه سنگ های زمخت و نتراشیده درآمده از حفره پوشیده شده که در هماهنگی کامل با دیواره های گرانیتی کلیساست و در هر موردی که نیاز به ایجاد یک دیوار جدید بوده مثل بخشی از نمای خارجی، از بتن لخت تروتمیزی استفاده شده که نشان از یک قالب بندی مرتب با سلیقه دارد چیزی که کمبود آن در اجرای بتن های نمایان زیر پل ها یا دیوارهای کناری بزرگراه ها ی شهرمان محسوس است و این سطوح با کمال تاسف با پوشش های ناپایداری پوشیده می شود. یک نیم طبقه داخلی هم برای افزایش ظرفیت سالن اصلی با سازه کاملاً مستقل از مجموعه و ستون های بتنی مختص خودش اجرا شده که حجم داخلی را بسیار زیباتر کرده ولی با توجه به اینکه بخشی از لبه دست انداز آن با مختصری شیب ساخته شده، اگر محو تماشا شوی و حواست پرت شود حتماً دوربینت از آن بالا به پایین پرت می شود و باید خیلی شانس بیاوری که سالم بماند، من که خیلی شانس آوردم و وقتی بالاخره دوربینم را پیدا کردم و حواسم را جمع کردم متوجه شدم این نیم طبقه تا سقف ورودی با ارتفاع کمتری ادامه پیدا می کند. و اما فضای مدور شیشه ای سقف کلیسا با پوترهایی بتنی به دیوار های کناری متصل می شوند که به علت فرم نا منظم دیوارها دارای اندازه های متفاوتی هستند و این تفاوت باعث شده اندازه شیشه های ما بین پوترها یکسان نبوده و علاوه بر اینکه نور بسیار زیبایی به فضای داخلی می تاباند منطقه محراب را پرنورتر از بقیه قسمت ها جلوه دهد .

در وسط این سقف دایره ای یک مفتول مسی طولانی که به طرف مرکز می پیچد تعبیه شده که فرم بصری مطلوبی به کل سقف می دهد.

مصالح مصرفی در این بنا بسیار طبیعی و بی پیرایه اند. سنگ گرانیت خشن – بتن لخت – مس و چوب که یک فضای خالص و بدون تزئینات را احاطه می کند.

 

 

این بی پرایه گی را در شهر هلسینکی در ساختمان موزه کیاسما (kiasma ) اثر استیون هول هم میتوان دید . ولی ارزش بی پیرایگی در کلیسای صخره با توجه به سابقه ذهنی ما از کلیسا های معمول چیز دیگری است.

ساختمان شاید از نمای خارجی بیشتر شبیه یک کتابخانه باشد. ولی طراح سعی کرده با عبور از یک راهروی ورودی کوتاه و کم ارتفاع، فضای اصلی را بزرگتر و با ابهت تر نشان دهد، ابهتی که انقدر جذاب است که کسی را نمی ترساند. جالب اینکه قسمت اعظم سطح خارجی صخره موجود که همتراز سقف کلیساست همچنان موجودیت خودش را به عنوان محل آفتاب گرفتن اهالی حفظ کرده است، وقتی روی صخره ناهموار راه می رفتم به نظرم رسید این کلیسا به جای انتظار احترام از اطرافیان به آنها احترام می گذارد. یادمان باشد که بسیاری از فرمانروایان زمان های گذشته مثلاً پادشاهان برای مرعوب کردن دیدار کننده چگونه قبل از دیدار او را از راههای طولانی عبور می دادند و نهایتاً در انتهای یک تالار با عظمت و مرتفع پر از  تزئینات اورا که به اندازه کافی خرد شده بود ملاقات می کردند. همین حکم در مورد بسیاری از کلیساهای با عظمت هم صادق است که علیرغم اینکه در زیبائیشان شکی نیست ولی با ایده هایی که بنیان گذارانشان دنبال می کردند مخصوص انسان های هم عصر خودشان ساخته شده اند مثل کلیسای نتردام پاریس، یا قدیم تر معبد هندوی آنکوروات شهر سیام ریپ کامبوج که یکی از عجایب هفتگانه جهان است ، جایی که ساعت ها در گوشه و کنارش پلکیدم و لذت بردم.

انسان معاصر فضاهای مورد نیاز خودش را طلب می کند و همان ها را میسازد مثل شاپل رونشان لوکوروبوزیه یا کلیساهای تادائوآندو.

بی شک کلیسای صخره هم برای انسان معاصر ساخته شده، انسانی که دوست ندارد مرعوب شود، انسانی که دوست ندارد از قدرت بترسد، انسانی که نمی خواهد از ترس جهنم اطاعت کند، انسانی که آرامش می خواهد و عشق و از خدایش هر دو را انتظار دارد.

این فضا به من شادی داد. به نظرم آمد به قول سهراب سپهری خدا همین نزدیکی است و برای ارتباط با او به مقدمات فراوان نیاز نیست . حس کردم مهربان است و مرا دوست دارد.

اگر فضاها را عملکردی ببینیم و کلیسا را برای نزدیکی انسان به خدا بدانیم کلیسای صخره هلسینکی یک بنای موفق است.

 

 


دفتر تهران:
بلوار نلسون ماندلا، خیابان مهیار، بن بست زاور، پلاک 5
کدپستی: 1966945151
تلفن: 22047801 9821 +
فکس: 22045887 9821 +
ایمیل: Info@tavonconsulting.com


دفتر مشهد:
بلوار قرنی، بین قرنی 21 و 23، ساختمان مجد1 ورودی اداره 3 واحد 309
کدپستی: 91958
تلفن: 7237136 98511 +
فکس: 7237137 98511 +