گزارشي از نجات معدنچيان شيلي

روز 14 مرداد امسال، ريزشي در معدن مس سن خوزه در شمال شيلي رخ داد و در نتيجه آن، 33 معدنچي در عمق حدود 700 متري سطح زمين و در فاصله 5 كيلومتري ورودي معدن در زير خاك گرفتار شدند. دو روز بعد از آن ريزش دومي در همين معدن اتفاق افتاد كه دسترسي به بخش پاييني آنرا به كل مسدود كرد.
تا 17 روز از اين حادثه، اطلاعي از وضعيت معدنچيان در دست نبود تا اينكه اين معدنچيان، صداي يكي از مته هاي جستجوگر را شنيدند و به دستگاهي كه براي شنود به داخل معدن ارسال شده بود يادداشتي الصاق كردن به اين معني كه "هر 33 نفر ما سالميم". تعدادي از اين معدنچيان زندگي خود را مديون اين بودند كه ريزش در زمان صرف ناهار رخ داده بود كه همه معدنچيان در يكي از مناطق پاييني معدن دور هم جمع شده بودند.
هشت چاه به قطر 15 سانتي متر جهت يافتن معدنچيان حفر شده بودند. حفر اين چاهها بدليل صخره اي بودن خاك محل و نيز قديمي بودن نق

شه معدن دچار مشكلات بسياري شد. 14 روز بعد از ريزش معدن، يكي از مته ها در نهايت به نقطه اي رسيد كه گروه نجات اميدوار بودند كه معدنچيان در آنجا باشند، اما اثري از آنها نيافت. در روز هفدهم، چاهي كه با استفاده از دستگاه حفاري Schramm T685 WS حفر شده بود، به پناهگاه معدنچيان رسيد.
اين آغاز 69 روز فعاليت مستمر در مرزهاي توان مهندسي براي نجات اين معدنچيان بود.
در اين فاصله، معدنچيان با برنامه ريزي و وحدت كم نظيري موفق شده بودند با جيره غذايي كه براي تنها دو روز كافي بود، خود را زنده نگاه دارند.آنان يكبار هم تلاش كرده بودند كه خود را از طريق يكي از كانالهاي هوارساني نجات دهند، اما متوجه شده بودند كه نزدباني كه بايد بر اساس استاندارد ايمني در اين كانال نصب مي شده است، وجود ندارد. اين كانال در ريزش دوم معدن در روز 16 مرداد مسدود شد و براي معدنچيان هيچ راهي براي خروج باقي نماند.
اولين اقدام در راستاي نجات اين معدنچيان حفر مسير دسترسي كوچكي بود كه از طريق آن، آب، غذا، دارو و وسايل بهداشتي براي آنان ارسال مي شد. مسير ارتباطي معدنچيان با خارج نيز از همين طريق تامين شد. وسيله اي كه مايحتاج معدنچيان را تامين مي كرد، "كبوتر" ناميده شده بود، اما كمتر شباهتي به كبوتر داشت. در واقع اولين كبوتر، يك لوله پي وي سي بود به طول سه متر كه با مايحتاج معدنچيان پر شده بود و از طريق اين مسير دسترسي پايين فرستاده شد. اين عمل نزديك به 4 ساعت براي اولين كبوتر طول كشيد. كبوتر هاي بعدي فلزي بودند و با سرعت بيشتري هم پايين داده مي شدند به طوريكه انتقال مواد با آنها تنها حدود 20 دقيقه طول مي كشيد. تا اين زمان، معدنچيان، مجبور بودند كه آب مصرفي خود را از طريق آب هاي زيرزميني و نيز با مصرف آب موجود در رادياتور ماشين آلات تامين كنند. به طور متوسط هركدام 8 كيلوگرم هم وزن كم كرده بودند. غذاي مصرفي آنها در اين مدت، هر دو روز يكبار، دو قاشق كوچك ماهي تن، يك جرعه شير ، يك تكه بيسكوييت و يك تكه هلو بوده است.
مديريت جمعي كه چنين در زيرزمين گيرافتاده بودند كار دشواري بود، سرتيم معدنچيان و كاركشته هاي تيم دوران سختي را براي حفظ وحدت گروه و نيز حفظ روحيه جوانترها گذراندند. پيمان سكوتي كه معدنچيان با يكديگر بسته اند، آنان را از تعريف جزئيات مشكلات انساني پيش آمده در روزهاي اول گرفتاري منع كرده است. اما آنچه واضح است، حفظ اميد در ميان گروه، تنها عامل توانايي آنها براي بقا در تمام اين روزها بوده است. ويديويي كه از معدنچيان بدست آمد نشان داد كه بعد از اين همه روز گرفتاري در معدن، روحيه خوبي داشتند و زندگي خود را نظم داده بودند، جاي مشخصي براي استراحت و جاي مشخصي براي بازي و سرگرمي داشتند و با استفاده از باتري ماشين و چراغ روي كلاه شان، روشنايي مناسبي هم براي محيط زندگي تامين كرده بودند. هر چند كه از نظر امكانات بهداشتي اوضاع مناسبي نداشتند. يكي از معدنچيان در پايان اين ويديو به شوخي مي گويد كه بهترين چيزي كه در خارج از معدن وجود دارد، حمام است!
لويس اورزوا سركارگر 54 ساله معدن در تمام اين مدت نظمي نظامي را بين معدنچيان برقرار كرد. معدنچيان به سه دسته تقسيم شدند و هركدام زمان مشخص خود را براي خواب، خوراك و نظافت داشتند. او همچنين دانش نقشه برداري خود را براي تهيه نقشه اي از وضعيت موجود معدن بكار برد. براي حفظ روحيه بهتر جمع، چراغهاي ماشينهاي موجود در معدن در دوره هاي 12 ساعته روشن و خاموش مي شد تا احساس روز و شب را ايجاد كند. اگرچه به طور معمول سركارگر معدن عموما حرف آخر را در هنگام كار در معدن مي زند و سلسله مراتبي مانند بخشهاي نظامي در معدن حكم فرماست، آنچه وحدت معدنچيان را به بهترين وضع حفظ كرد آن بود كه تمام تصميمات بر اساس راي گيري و نظر ج

معي اتخاذ شد. اگرچه در داخل معدن، ريش سفيدان جمع نقش بيشتري در مديريت گروه داشتند، فلورنسيو آوالوس 31 ساله را به عنوان معاون لويس اورزوا برگزيدند تا با روحيه عالي و فيزيك بدني مناسب خود و نيز توانايي ارتباطي مناسبي كه داشت به رئيس گروه كمك كند.
يك هفته بعد از اطلاع از زنده بودن معدنچيان، تيم مهندسي كه شامل متخصصاني از ناسا نيز بود، روش كلي نجات معدنچيان را تهيه كرد. اين روش شامل حفر سه چاه دسترسي به قطر تقريبي 70 سانتر متر بود.
اولين حفاري با استفاده از يك دستگاه Strata 950 استراليايي از نوع Raise borer انجام شد. اين دستگاه معمولا براي حفر مسيرهاي دسترسي بدون انفجار بين دو لايه معدن استفاده مي شود. اين مته را يك شركت آفريقاي جنوبي كه در آن زمان پروژه اي در شيلي داشت در اختيار گروه نجات گذاشت. عموما در حفاري با اين ماشين ابتدا يك سوراخ با قطر كوچكتر تا انتهاي حفاري ايجاد مي شود و سپس حفره ايجاد شده بزرگتر مي شود. اين روش باعث مي شد كه مقدار زيادي خاك و سنگ از طريق حفره اوليه به داخل معدن بريزد و معدنچيان مجبور مي شدند كه به طور مداوم نسبت به جابجايي ريزش هاي صورت گرفته در انتهاي حفاري اقدام كنند. اين حفاري در عمق 598 متري، در حالي كه حدود 85 درصد مسير را طي كرده بود، البته پيش از افزايش قطر حفاري، دچار شكست شد.
حفاري دوم با استفاده از يك دستگاه Schramm T130XD از نوع Air core انجام شد. اين دستگاه كه بوسيله يك كنسرسيوم شيليايي-آمريكايي تامين شده بود بر روي يكي از حفره هاي 15 سانتي متري موجود جهت تبادل مواد بوسيله "كبوتر" ها مستقر شد تا با گشاد كردن اين حفره امكان خروج معدنچيان را فراهم كند. اين دستگاه عموما براي حفاري هاي نفت و گاز، حفاري چاه آب و نيز حفاري هاي مطالعاتي معادن استفاده مي شود. اين دستگاه بدليل وجود چهار چكش به جاي يك چكش كه در حفارهاي معمول استفاده مي شود، مي توانست تا سرعت 40 متر در روز حفاري كند. فازايش قطر چاه در در مرحله انجام شد، در مرحله نخست قطر چاه از 15 سانتي متر به 30 سانتي متر و در در مرحله بعدي از 30 سانتي متر به 71 سانتي متري افزايش يافت. اين حفاري نمي توانست به صورت عمومي انجام شود چرا كه در آن صورت دستگاه ناچارا بر زمينهاي ناپايدار روي معدن قرار مي گرفت و مسير حفاري نيز با تاسيسات معدن تداخل مي كرد.
نزديك به 500 كيلوگرم خاك ناشي از حفاري در هر ساعت از حفره فوق در معدن مي ريخت كه معدنچيان بايد با كمك يك لودر، و نيز با بيل و فرغون آنها را جابجا مي كردند تا مسير دسترسي باز بماند.
يك حفاري دوبار متوقف شد، يكبار بدليل برخورد سرمته با يك سازه فلزي در يكي از مسيرهاي قديمي معدن كه باعث خرابي مته شد و يكبار بدليل فرسودگي سرمته و نياز به تعويض آن، اما در نهايت در ساعت 8 صبح روز 16 مهر اين حفاري به نتيجه رسيد و مسير دسترسي براي خروج معدنچيان بوجود آمد.


حفاري سوم با استفاده از يك حفار كانادايي قدرتمند RIG-421 انجام شد كه معمولا در حفاري هاي نفتي بكار مي رود. اين دستگاه عظيم كه در 40 تريلي حمل شد و 43 متر ارتفاع داشت ، توان آنرا دارد كه در يكبار حفاري سوراخي به قطر مورد نظر حفر كند و نيازي به حفاري هاي متعدد براي رسيدن به قطر مطلوب نداشت. همچنين اين دستگاه خاكهاي ناشي از حفاري را به سطح منتقل مي كرد و نيازي نبود كه معدنچيان نسبت به انتقال خاكهاي واريزي در انتهاي حفره اقدام كنند. اين دستگاه بدليل نياز به تغيير ابعاد سر مته اش در اثر نوع

سنگهاي موجود در مسير و نيز بدليل دشواري هاي هدف قرار دادن منطقه اي به ابعاد تنها 2.5 متر در 2.5 متر براي هدف حفاري، براي مدتي متوقف ماند و در نتيجه در هنگامي كه

حفاري دوم به نتيجه رسيد، اين حفاري تنها در عمق 372 متري قرار داشت.

پس از رسيدن حفاري به عمق مورد نظر، لازم بود كه روشي براي بيرون كشيدن معدنچيان از داخل معدن تدوين شود. اين روش شامل استفاده از كپسولي استوانه اي شكل به قطر 54

سانتي متر و طول نزديك به 4 متر به نام "ققنوس" بود.

ققنوس بر اساس پيشنهادات ناسا و بوسيله نيروي دريايي شيلي ساخته شد. سه كپسول ققنوس مختلف ساخته شد تا در صورت وقوع حادثه، بتوان از جايگزين ها استفاده نمود.

كپسول ققنوس قطري كمي كوچتر از حفاري انجام شده داشت و در اطراف آن چرخهاي كوچكي قرار گرفته بود كه حركت روانتر كپسول در طول مسير را باعث مي شد

. اين كپسول همچنين داراي سقفي مستحكم بود كه معدنچي را در مقابل ريزش احتمالي سنگ در طول مسير حفظ كند. همچنين مجهز به كپسول اكسيژن، دستگاههاي ارتباط صوتي و تصويري و نيز يك مسير خروج اضطراري به همراه يك وينچ در زير بود كه در صورت گير كردن كپسول در طول مسير، معدنچي مي توانست از آن طريق به پايين معدن برگردد. براي حفاظت از معدنچيان در مقابل حركات ناگهاني، معدنچيان با كمربند ايمني در داخل كپسول بسته مي شدند.

اما پيش از نجات معدنچيان هنوز سه روز وقت لازم بود تا نسبت به تحكيم ديواره چاه با لوله هاي فولادي، ايجاد يك پلتفورم براي استقرار وينچي كه كپسول را بالا مي كشيد و نيز تست كپسول اقدام شود. تحكيم حدود 60 متر بالايي چاه با لوله هاي فولادي نزديك به 10 ساعت طول كشيد، اجراي پلت فورم و استقرار وينچ و قرقره ها نيز

48 ساعت به طول انجاميد.
براي آزمايش كپسول، نزديك به نيمه شب 20 مهرماه، يك متخصص امداد با اين كپسول به داخل معدن فرستاده شد. معدنچيان در روزهاي پيش از اين تحت رژيم غذايي بودند تا آنقدر لاغر باشند كه در كپسول نجات جا بگيرند. از 6 ساعت پيش از بيرون كشيده شدن، بر اساس يك برنامه پزشكي بسيار دقيق كه توسط ناسا تدوين

شده بود معدنچيان يك رژيم غذايي مايع شامل مواد قندي را رعايت مي كردند. همچنين پيش از سوار شدن به كپسول نجات يك آسپيرين براي جلوگيري از لخته شد

ن احتمالي خون در طي مسير مصرف كردند و نيز يك كمربند براي حفظ فشار خون در طي مسير به آنان بسته شد. همچنين يك پوشش ضد آب و يك عينك آفتابي براي حفاظت از چشمهاي معدنچيان كه براي بيش از دو ماه از نور آفتاب دور مانده بودند به آنها داده شد.

براي اطمينان از ايمني عمليات نجات، نخستين 4 نفري كه براي خروج از مسير انتخاب شدند آنها بودند كه از وضعيت فيزيك و فكري مناسبتري برخوردار بودند تا در صورت وقوع حادثه، احتمال بيشتري براي نجات آنها وجود داشته باشد. به همين دليل نخستين كسي كه از معدن خارج شد، فلورنسيو آوالوس 31 ساله، معاون سرگروه معدنچيان بود. پس از اين 4 نفر، تنها غير شيليايي گروه كه يك بوليويايي بود بيرون كشيده شد و بعد

نسبت به نجات ديگر معدنچيان اقدام شد. آخرين كسي كه از معدن بيرون آمد، سرگروه معدنچيان، لوييس اورزوا بود. اين عمليات كمتر از يك روز به طول انجاميد.
معدنچيان پس از بالا آمدن كپسول ققنوس، ابتدا توسط يك دكتر معاينه مي شدند و سپس با هلي كوپتر به بيمارستاني در فاصله 20 كيلومتري معدن فرستاده مي شدند. عموم معدنچيان وضع جسماني قابل قبولي داشتند و اصلي ترين مشكل آنان، مربوط به دندانهايشان بود.
معدنچيان بعد از چند روز اي بيمارستان ترخيص شدند و به آغوش خانواده بازگشتند. همين روزها لابد داستانشان را خواهند نوشت و لابد فيلمي هم درباره آنها ساخته خواهد شد. از ميان اين معدنچيان بسياريشان باز مي خواهند به كار خود در

معدن برگردند و همه شان مي گويند كه اتحاد گروه 33 نفره شان را تا ابد حفظ خواهند كرد.