چاپ شده در مجله معماری و شهر سازی-شماره 54-55.     اسفند 1378

 بحران شخصیت یکی از مسائلی است که امروزه آشکارا گریبان گیر معماری ایران است .این مسئله هم در میان معماران در لابلای بحث های حرفه ای و هم از سوی افراد خارج از حرفه مطرح شده است.به طور مثال عنوان "معماری امروز ژاپن" یا حتی "معماری امروز هندوستان" پس از مطرح شدن می تواند –اگرچه نه به طور دقیق ولی تا حدودی –ذهنیتی کلی درشنونده ایجاد کند ول این یک واقعیت است که عنوان "معماری امروز ایران " چنین ذهنیتی را در هیچ کس ایجاد نمی کند . این مسئله از نظر بررسی آثار شخصی معماران معاصر ایران هم قابل بررسی است. یکی از گرایش هایی که از چند دهه قبل در معماری ایران مطرح شد و به خصوص بعد از انقلاب و همزمان با مد شدن پست مدرنیسم در اروپا و غرب قدرت گرفت ،تاریخ گرایی است که د رمقاطعی به نظر می رسید به عنوان گرایش حکومتی نیز مطرح بوده است .گرایش مذکور به رقم اقبال عمومی و پشتوانه های تئوریک اولیه که عمدتا ترجمه ادبیات معماری پست مدرنیستی اروپا بود ،به سرعت به ورطه شکل گرایی سطحی غلتید .

جدا کردن اشکال و عناصر معماری گذشته از پس زمینه شان و ظهور دوباره و کولاژ مانند این عناصر بر روی آثار معماری جدید به طور وسیعی در این زمان اتفاق افتاد .(که البته هنوز هم می افتد)
متاسفانه به همان نسبت که این فرمالیسم راحت طلبانه وسعت پیدا می کرد ،از پژوهش عمیق و جدی میراث گران سنگ معماری ایران کمتر خبری بود .
در این شک نیست که هر معمار باید میراث گذشته خود را وسیعا شناخته باشد ،از آنها آموخته باشد از آن لذت برده باشد .و لی این تجربه نباید در سطح متوقف بماند بلکه باید آثار گذشته معماری را درونی کرد.چنین تجربه ای ممکن است تاثیر مستقیم شکل گرایانه در کارهای معمار هم نداشته باشد.تاثیری که عمیق است،هیچ گاه در نگاه اول دیده نمی شود .
قدرت گرفتن یا در حقیقت مد شدن پست مدرنیسم در دهه هشتاد به شیوع تاریخ گرایی در میان معماران ایرانی کمک کرد . این رابطه به نحو دیگری هنوز هم وجود دارد و مد شدن یک گرایش در غرب به سرعت تاثیر شکلی خود را روی آثار معماران ایران یرجای می گذارد ،حتی اگر این گرایش ها ،جریان های بسیار محدودآکادمیک باشند که در خود آن کشور ها هم گرایش غالب معماران آوانگارد نیست ؛ولی ما فکر می کنیم که هست.
پس به همان سهولت که سابقا قوسی قاجاری را با سوراخی در وسطش در بالای ساختمان هایمان قرار می دادیم ،یک فولد بر سر ساختمان هایمان می کشیم.
 یکی از مشکلاتی که امروزه وجود دارد،این است که ما برخی گرایش های محدود در معماری غرب را جهت کلی جریان معماری تصور می کنیم .همانطور که پاره ای افراد ممکن بود در اوج شیوع مدرنیسم کارهای باک مینیستر فولر یا موشه سفتی تنها  پیکان پیش برنده معماری آوانگار بدانند. کارهای این افراد هم درست مانند کارهای ده ها معمار دیگر در کنار ده ها گرایش آکادمیک که پاره ای از آنها زمانی بیشتر مد می شوند و سپس دورانشان به پایان یرسد ،مجموعا در پیشرفت جریان معماری و تجربه آموزی آن شریکند ولی هیچ کدام به تنهایی جدید ترین نتیجه انسان در تجربه معماری و فضا نیستند (وبه تبع،صحیح ترین آن).
این مسئله را از نظری دیگر هم می توان بررسی کرد. بررسی آثار و طرح های بسیاری از معماران شاخص ایرانی و سیر تحول آن در سال های اخیر نشان می دهد که می توان طرح ها را به چند دوران کلی دسته بندی کرد که اتفاقا در مورد بسیاری از معماران با تجربه ایران ،دسته بندی ها بر هم منطبق می گردند ؛ یعنی به ترتیب کارها مدرنیستی ،تاریخ گرایانه،تاثیر پذیری از نظم دیکانستراکتیویستی و در نهایت فولدینگ دیده می شود .
اگر فرضا" کسی با کارهای تادائو آندو یا ریچارد مه یر یا زاها حدید آشنا باشد و این افراد در مسابقه ای شرکت کرده باشند ،می تواند با دیدن آثار آن مسابقه تا حدی حدس بزند هر یک از این معماران خالق کدام اثرند. ولی در مورد اکثر معماران ایرانی چنین امکانی وجود ندارد .به همین دلیل است که می توان آثار سه معماری پیش گفته را هر یک در کتابی چاپ کرد و در نهایت کتابی یکدست در اختیار داشت ؛ولی چاپ مجموعه آثار بسیاری از معماران ایرانی این توهم را به وجود می آورد که آن کتاب گزیده ای از کارهای ده ها معمار است.
البته مسائلی که به آنها اشاره شد تنها دلایل یا شاید مهم ترین دلایل به وجود آورنده بحران شخصیت در معمار ایران نیستند (شاید بیشتر معلول آن هستند) بلکه این بحران شخصیت بخشی از بحران اجتماعی است که بر اثر گسست تاریخی- فرهنگی ،سال هاست در این کشور وجود دارد .خود این بحران نیز شاید بخشی از بحران بزرگ تری باشد که قول نیچه انسان در برزخ میان پایان یک دوران و آغاز دوران دیگر تجربه می کند .و در میانه این سرگشتگی و آشوب،رسالت معمار مانند هر هنرمند دیگری ،ارتقاء انسانیت ،فرهنگ انسانی و ایجاد فرح در در روان آدمی است.